شریک جرم به انگلیسی | راهنمای کامل ترجمه و معادل های حقوقی

شریک جرم به انگلیسی | راهنمای کامل ترجمه و معادل های حقوقی

شریک جرم به انگلیسی

مفهوم «شریک جرم» به فردی اشاره دارد که در ارتکاب یک تخلف یا جرم، آگاهانه و فعالانه با شخص دیگری همکاری می کند، این همکاری می تواند از برنامه ریزی تا اجرای آن متغیر باشد و پیامدهای قانونی متعددی به دنبال دارد. در زبان انگلیسی، برای بیان این مفهوم، کلمات و عبارات گوناگونی وجود دارند که هر یک بار معنایی و کاربرد خاص خود را دارند و انتخاب صحیح آن ها به بافت و موقعیت بستگی دارد.

درک تفاوت های ظریف میان اصطلاحات مختلف انگلیسی برای شریک جرم می تواند چالش برانگیز باشد، به ویژه برای زبان آموزان و مترجمانی که به دنبال دقت و ظرافت در انتقال مفهوم هستند. این اصطلاحات نه تنها در متون حقوقی و رسمی کاربرد دارند، بلکه در مکالمات روزمره و حتی گاهی به شیوه ای طنزآمیز نیز به کار می روند. سفر در این مسیر زبانی به افراد کمک می کند تا با ابعاد مختلف این مفهوم آشنا شده و بهترین معادل را برای هر موقعیت انتخاب کنند.

معادل های اصلی و دقیق «شریک جرم» در انگلیسی

برای اشاره به «شریک جرم» در زبان انگلیسی، دو عبارت اصلی بیش از سایرین رایج هستند: accomplice و partner in crime. هر یک از این دو، کاربردها و زمینه های متفاوتی دارند که در ادامه به تفصیل بررسی می شوند.

Accomplice

Accomplice به فردی اطلاق می شود که در ارتکاب یک جرم به دیگری کمک می کند یا با او همکاری مستقیم دارد. این همکاری می تواند شامل کمک به برنامه ریزی، تسهیل جرم، یا حتی حضور در صحنه و کمک در حین ارتکاب آن باشد. نقش accomplice معمولاً فعال و مستقیم است و این اصطلاح بیشتر در متون حقوقی و رسمی به کار می رود. این کلمه بر مسئولیت قانونی و مشارکت در عمل مجرمانه تأکید دارد.

معمولاً accomplice در شرایطی استفاده می شود که فرد به صورت مستقیم در عمل مجرمانه شرکت کرده و نقشی حیاتی در به وقوع پیوستن آن داشته است. مسئولیت قانونی یک accomplice غالباً با مسئولیت مجرم اصلی یکسان یا بسیار نزدیک است، زیرا بدون کمک او، ممکن بود جرم به شکل فعلی یا با شدت مورد نظر رخ ندهد.

کاربرد و بافت accomplice

همان طور که گفته شد، این واژه عمدتاً در زمینه های حقوقی، اخبار مربوط به جرایم، و متون رسمی به کار می رود. وقتی یک شخص متهم به مشارکت در جرمی می شود، دادگاه و رسانه ها اغلب از واژه accomplice برای توصیف نقش او استفاده می کنند تا نشان دهند که او صرفاً یک تماشاگر نبوده، بلکه در فرآیند جرم فعالانه دخالت داشته است.

تلفظ این واژه به صورت /əˈkɑːmplɪs/ یا /əˈkʌmplɪs/ است که تفاوت جزئی در لهجه های مختلف انگلیسی (بریتانیایی و آمریکایی) دارد. مهم است که در هنگام استفاده از این کلمه، بار حقوقی و جدی آن را به خاطر بسپاریم.

مثال های کاربردی با accomplice

  • The police arrested the robber and his accomplice hiding in the abandoned warehouse.
  • She was charged as an accomplice to the major fraud that cost investors millions.
  • He consistently denied being an accomplice in the crime, claiming he was merely present by chance.
  • Investigators sought evidence to link the suspect directly as an accomplice to the arson.

کلمات هم خانواده و مرتبط با accomplice

یکی از کلمات مرتبط با accomplice، واژه complicity است که به معنای همدستی یا شراکت در جرم است. این کلمه به وضعیت یا حالت مشارکت در یک عمل نادرست یا مجرمانه اشاره دارد. همچنین، عبارت to be complicit in به معنای در چیزی همدست بودن یا در جرمی شراکت داشتن است.

یک accomplice کسی است که آگاهانه و فعالانه در ارتکاب یک جرم شرکت دارد و نقشی حیاتی در موفقیت آن ایفا می کند، از این رو مسئولیت قانونی سنگینی بر عهده اش است.

Partner in Crime

عبارت partner in crime نیز به معنای شریک جرم است، اما دارای طیف وسیع تری از کاربردها و بار معنایی متفاوتی نسبت به accomplice است. این عبارت می تواند هم در معنای جدی و حقوقی برای اشاره به همدست در یک جرم به کار رود و هم به صورت طنزآمیز یا محاوره ای برای توصیف دوستی که در فعالیت های شیطنت آمیز، تفریحی، یا حتی بی ضرر همراهی می کند.

در زبان روزمره، زمانی که افراد می خواهند به دوستی اشاره کنند که همیشه در ماجراجویی ها، تفریحات، یا حتی کارهای کمی غیرمعمول همراهشان است، از این عبارت استفاده می کنند. این کاربرد طنزآمیز، اغلب بدون هیچ گونه قصد مجرمانه و تنها برای ابراز صمیمیت و همراهی است.

کاربرد و بافت partner in crime

این عبارت در مکالمات روزمره و محاورات غیررسمی بسیار رایج است. در موقعیت های حقوقی، اگرچه کمتر از accomplice استفاده می شود، اما می تواند برای توصیف همدستی در جرایم کمتر جدی یا زمانی که قصد تأکید بر جنبه «شریک بودن» و «همراهی» در جرم است، به کار رود. تفاوت اصلی در این است که partner in crime بیشتر بر جنبه «همراهی» و «همکاری» تمرکز دارد، در حالی که accomplice بر جنبه «مشارکت فعال» در ارتکاب جرم تأکید می کند.

مثال های کاربردی با partner in crime

  • (جدی) The detective believed the suspect had a partner in crime who helped him plan the elaborate heist.
  • (طنزآمیز/محاوره ای) My little sister is my ultimate partner in crime when it comes to sneaking extra cookies from the jar.
  • (محاوره ای) We were partners in crime during our school days, always getting into trouble together but always laughing about it.
  • (محاوره ای) Whenever there’s a new adventure, she’s my go-to partner in crime.

معادل های فرعی و مرتبط با مفهوم «شریک جرم»

علاوه بر دو واژه اصلی، کلمات دیگری نیز در زبان انگلیسی وجود دارند که هر یک با ظرافت های خاص خود، به جنبه های مختلفی از مفهوم «شریک جرم» یا «همکاری در جرم» اشاره می کنند. این کلمات اغلب در بافت های حقوقی و تخصصی تری به کار می روند و درک آن ها برای دستیابی به دقت بالا در ترجمه و فهم متن ضروری است.

Abettor

Abettor به کسی گفته می شود که دیگری را به ارتکاب جرم تشویق، تحریک یا کمک می کند. نقش abettor اغلب در ترغیب یا حمایت از جرم برجسته است، حتی اگر مستقیماً در انجام خود جرم دخالت نداشته باشد. او ممکن است با کلام، اشاره، یا حتی فراهم کردن وسایل، دیگری را به سمت عمل مجرمانه سوق دهد.

کاربرد و بافت abettor

این اصطلاح عمدتاً در متون حقوقی و قضایی به کار می رود و بر جنبه تحریک و تشویق به جرم تأکید دارد. مسئولیت قانونی یک abettor می تواند به اندازه مجرم اصلی سنگین باشد، زیرا او عامل محرکی برای وقوع جرم بوده است.

مثال کاربردی با abettor

  • He was found guilty as an abettor to the arson, having provided the accelerant and encouraged the primary offender.
  • The court ruled that the landlord acted as an abettor by ignoring the illegal activities on his property.

Accessory (Before/After the Fact)

واژه accessory به فردی اشاره دارد که قبل یا بعد از وقوع جرم، به مجرم کمک می کند، اما مستقیماً در ارتکاب خود جرم دخالتی ندارد. این مفهوم خود به دو دسته تقسیم می شود:

  1. Accessory before the fact: کسی که قبل از وقوع جرم به برنامه ریزی، آماده سازی، یا فراهم آوردن ابزار لازم برای جرم کمک می کند.
  2. Accessory after the fact: کسی که پس از وقوع جرم به مجرم کمک می کند تا از دست قانون فرار کند، شواهد را پنهان سازد، یا از عواقب جرم رها شود.

کاربرد و بافت accessory

این اصطلاح کاملاً حقوقی و تخصصی است و در نظام های قضایی برای تفکیک انواع مشارکت در جرم به کار می رود. تفاوت اصلی accessory با accomplice در این است که accessory معمولاً در صحنه جرم حضور مستقیم ندارد و در عمل اصلی جرم شرکت نمی کند، بلکه نقش او حمایتی است.

مثال کاربردی با accessory

  • The woman was charged as an accessory after the fact for hiding the murderer in her basement for several weeks.
  • He provided the getaway car, making him an accessory before the fact in the bank robbery.

Conspirator

Conspirator فردی است که بخشی از یک توطئه یا نقشه پنهانی برای ارتکاب جرمی است. این اصطلاح بر جنبه برنامه ریزی و توافق جمعی برای انجام یک عمل غیرقانونی تأکید دارد. جرم توطئه (conspiracy) به خودی خود یک جرم محسوب می شود، حتی اگر عمل اصلی هنوز انجام نشده باشد.

کاربرد و بافت conspirator

این واژه عمدتاً در متون حقوقی، به خصوص در جرایم سازمان یافته، پرونده های فساد، و توطئه های سیاسی و اقتصادی به کار می رود. این اصطلاح نشان می دهد که فرد نه تنها در جرم شرکت داشته، بلکه بخشی از یک گروه بوده که با هم نقشه کشیده اند.

مثال کاربردی با conspirator

  • The drug lord and his conspirators were arrested after months of surveillance.
  • She was identified as a key conspirator in the international money laundering scheme.

Co-respondent

Co-respondent یک اصطلاح حقوقی خاص است که عمدتاً در دعاوی طلاق و حقوق خانواده به کار می رود. این واژه به فرد سومی اشاره دارد که با یکی از زوجین رابطه داشته (معمولاً در پرونده های خیانت) و در کنار همسر، طرف دعوا قرار می گیرد. این کلمه به معنای «شریک جرم» در معنای عمومی و جنایی آن نیست، اما در بافت حقوقی، نوعی «شراکت در یک عمل نامطلوب» محسوب می شود.

کاربرد و بافت co-respondent

استفاده از این واژه بسیار محدودتر و تخصصی تر است و تنها در دادگاه های خانواده و در پرونده های مرتبط با طلاق کاربرد دارد. نباید این کلمه را با سایر معادل های شریک جرم که به جرایم کیفری اشاره دارند، اشتباه گرفت.

مثال کاربردی با co-respondent

  • The other man was named as the co-respondent in the divorce papers filed by the aggrieved spouse.

Implicate (فعل)

Implicate یک فعل است که به معنای «درگیر کردن»، «متورط کردن»، یا «نشان دادن نقش یا ارتباط کسی در یک جرم یا وضعیت نامطلوب» است. اگرچه این کلمه مستقیماً «شریک جرم» نیست، اما اغلب در موقعیت هایی به کار می رود که به نقش احتمالی یک نفر در یک جرم اشاره دارد و نشان می دهد که ممکن است او یک شریک جرم باشد.

کاربرد و بافت implicate

این فعل معمولاً در مورد تحقیقات، بازجویی ها، یا افشای حقایق به کار می رود. وقتی مدارک جدیدی کسی را implicate می کنند، یعنی آن مدارک نشان می دهند که او ممکن است در یک جرم یا فعالیت غیرقانونی نقش داشته باشد.

مثال کاربردی با implicate

  • The new evidence might implicate several high-ranking officials in the corruption scandal.
  • His testimony could implicate his former business partner in the illegal dealings.

تفاوت های کلیدی و کاربردهای صحیح (مقایسه و نکات مهم)

درک تفاوت های ظریف میان اصطلاحات مختلف «شریک جرم» در زبان انگلیسی، کلید استفاده صحیح و دقیق از آن هاست. هر یک از این واژه ها، بار معنایی، بافت کاربرد، و سطح رسمی یا غیررسمی خاص خود را دارد. انتخاب کلمه مناسب می تواند تفاوت چشمگیری در وضوح و دقت پیام ایجاد کند.

برای روشن تر شدن این تفاوت ها، می توان یک مقایسه اجمالی انجام داد که نشان دهنده ابعاد گوناگون هر واژه است:

اصطلاح نقش و تعریف اصلی بافت کاربرد شدت جرم/مشارکت
Accomplice نقش فعال و مستقیم در ارتکاب جرم حقوقی، رسمی بالا، مشارکت در ارتکاب
Partner in Crime مشارکت در جرم (جدی) یا فعالیت های بی ضرر/طنزآمیز (محاوره ای) محاوره ای، گاهی حقوقی متفاوت (از بالا تا بی ضرر)
Abettor تحریک، تشویق، یا کمک به ارتکاب جرم حقوقی، رسمی بالا، نقش محرک
Accessory کمک قبل یا بعد از وقوع جرم، بدون مشارکت مستقیم در ارتکاب کاملاً حقوقی، تخصصی متوسط، نقش حمایتی
Conspirator مشارکت در یک نقشه یا توطئه برای ارتکاب جرم حقوقی، جرایم سازمان یافته بالا، نقش برنامه ریز
Co-respondent طرف سوم در دعاوی طلاق (معمولاً در پرونده های خیانت) تخصصی حقوقی (خانواده) خاص (اخلاقی/اجتماعی، نه جنایی)
Implicate (فعل) درگیر کردن یا نشان دادن نقش کسی در جرم/وضعیت نامطلوب عمومی، تحقیقاتی غیرمستقیم، اشاره به احتمال نقش

نکات مهم در انتخاب کلمه صحیح

انتخاب صحیح معادل «شریک جرم» به انگلیسی نیازمند توجه به چندین عامل کلیدی است:

  1. سطح رسمی یا غیررسمی بودن (Formal vs. Informal): اگر در حال نوشتن یک متن حقوقی، گزارش خبری، یا مقاله ای تخصصی هستید، واژه هایی مانند accomplice، abettor، accessory، و conspirator مناسب تر هستند. اما برای مکالمات روزمره یا اشاره به دوستی که در فعالیت های مفرح شما شریک است، partner in crime انتخاب بهتری است.
  2. بافت حقوقی یا محاوره ای (Legal vs. Colloquial): همان طور که مشخص شد، بسیاری از این کلمات ریشه حقوقی دارند. Co-respondent نیز کاملاً در حوزه حقوق خانواده قرار می گیرد. درک این تمایز حیاتی است تا از سوءتفاهم جلوگیری شود.
  3. شدت جرم و نوع مشارکت: آیا فرد مستقیماً در انجام جرم شرکت داشته؟ (accomplice) آیا فقط تحریک کرده؟ (abettor) آیا فقط قبل یا بعد از جرم کمک کرده؟ (accessory) یا بخشی از یک نقشه بزرگ تر بوده است؟ (conspirator) پاسخ به این سوالات، شما را به سمت کلمه دقیق تر هدایت می کند.
  4. زمان مشارکت (قبل، حین، بعد از جرم): این عامل به ویژه در مورد accessory before/after the fact اهمیت پیدا می کند و تفاوت های حقوقی مهمی دارد.

انتخاب واژه مناسب برای «شریک جرم» در زبان انگلیسی نه تنها یک انتخاب لغوی، بلکه یک تصمیم بافتی و معنایی است که می تواند کل پیام را تحت تأثیر قرار دهد.

برای مثال، تصور کنید که در حال توصیف یک سرقت بانک هستید. اگر فردی تفنگ به دست در کنار سارق اصلی ایستاده و به او در جمع آوری پول کمک کرده، او قطعاً یک accomplice است. اما اگر فردی فقط ماشینی را برای فرار سارق پس از جرم آماده کرده، او یک accessory after the fact خواهد بود. حال اگر دو دوست برای شوخی، تمام وسایل تزئینی دفتر کارشان را جابجا کرده باشند، با خنده به یکدیگر می گویند: We were partners in crime!. این تمایزات ریز است که زیبایی و دقت زبان را آشکار می سازد.

نتیجه گیری

مفهوم «شریک جرم» در زبان فارسی، واژگان متنوعی را در زبان انگلیسی شامل می شود که هر یک از آن ها دارای کاربردها، بار معنایی، و بافت های متفاوتی هستند. در این بررسی، مشاهده شد که accomplice و partner in crime دو عبارت اصلی هستند که اولی بیشتر در متون حقوقی و رسمی و با تأکید بر مشارکت فعال در جرم به کار می رود، در حالی که دومی طیف وسیع تری از کاربردها، از همدستی جدی در جرم تا اشاره طنزآمیز به همراهی در فعالیت های بی ضرر، را پوشش می دهد.

همچنین، با اصطلاحات تخصصی تری چون abettor (تشویق کننده)، accessory (کمک کننده قبل یا بعد از جرم)، conspirator (توطئه گر)، co-respondent (طرف سوم در دعاوی طلاق)، و فعل implicate (درگیر کردن) آشنا شدیم. هر یک از این واژه ها، نقش و موقعیت خاصی را در زنجیره یک عمل مجرمانه یا نامطلوب تبیین می کنند.

در نهایت، برای انتخاب صحیح و دقیق کلمه مناسب برای «شریک جرم» در انگلیسی، ضروری است که همواره به بافت، نیت، و میزان رسمی بودن یا غیررسمی بودن موقعیت توجه داشت. تمرین و استفاده مداوم از این کلمات در جملات و سناریوهای مختلف، به زبان آموزان و متخصصان کمک می کند تا درک عمیق تری از این مفاهیم کسب کرده و بتوانند ارتباطات زبانی خود را با دقت و فصاحت بیشتری انجام دهند.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "شریک جرم به انگلیسی | راهنمای کامل ترجمه و معادل های حقوقی" هستید؟ با کلیک بر روی قوانین حقوقی، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "شریک جرم به انگلیسی | راهنمای کامل ترجمه و معادل های حقوقی"، کلیک کنید.